کتاب درسهای فروید|مشاوره تحصیلی شهداد
کتاب درسهای فروید برای زندگی اثر پروفسور برت کار است. او عضو ارشد تحقیقات بالینی رواندرمانی و بهداشت روان در مرکز بهداشت روان کودکان و عضو هیئت امنای موزه فروید است و هماکنون در شهر لندن به رواندرمانی مشغول است.
این کتاب از کتابهای مدرسه زندگی – The School of Life – است که از جمله بنیانگذاران آن آلن دوباتن – نویسنده و فیلسوف سوئیسی – است. مدرسه زندگی مجموعهای است در باب پرسشهای بزرگ زندگی: چگونه میتوانیم استعدادهای خود را از قوه به فعل درآوریم؟ آیا کار میتواند پربار باشد؟ چرا روابط اجتماعی اهمیت دارد؟ آیا روابط میتوانند تا آخر عمر دوام بیاورند؟
مدرسه زندگی ما را با نظریات و عقاید مختلف در حوزه علوم انسانی از فلسفه گرفته تا ادبیات، و از روانشناسی گرفته تا هنرهای بصری آشنا میکند. هدف کتاب درسهای فروید برای زندگی و دیگر کتابهای مدرسه زندگی سیراب کردن و تسلی روح است.
پشت جلد کتاب درسهای فروید برای زندگی آمده است:
زیگموند فروید را پدر روانکاوی میدانند. فروید (۱۹۳۹ – ۱۸۵۶) متخصص فیزیولوژی، پزشک و روانشناس بود و بیشتر سالهای عمر خود را در وین، پایتخت اتریش گذراند. او اندیشههایی انقلابی در باب بخش ناخودآگاه ذهن، سازوکار واپسزنی، معنای رویاها و روشهای بالینی درمان بیماران از طریق گفتوگو ارائه داد. در این کتاب با پارهای از یافتههای ژرف او در بزرگترین و مهمترین نوشتههایش آشنا میشوید.
فروید در رشته مغز و اعصاب درس خوانده است و متخصص درمان بیماریهای عصبی نظیر هیستری و روانرنجوری توام با اضطراب است. هنگامی که پزشکی جوان بود داعیهداران پزشکی وین را با اظهارنظرهای تکاندهندهاش شوکه کرد؛ به گفته فروید: بسیاری از کسانی که از لحاظ روان و اعصاب ناخوشاحوالند، ممکن است در نوباوگی و خردسالی ضربههای عاطفی و آسیبهایی روحی خورده باشند که در بیشتر موارد ماهیت جنسی دارند. در این کتاب هشت درس از میان نوشتههای فروید به زبانی ساده تقدیم خواننده میشود. این هشت درس عبارتند از: چگونه بزرگترین موفقیت خویش را برباد دهیم / چگونه از کاه کوه میسازیم / چگونه رازی نهان و عمیق را لو میدهیم / چگونه عاشق میشویم / چگونه کل خانواده خود را از بین ببریم… اما از راه درست / چگونه جوکی واقعا بامزه را ضایع میکنیم / چگونه گذشته را فراموش کنیم / چگونه پاک ناچیز میشویم.
در مقدمه کتاب نیز مرور کوتاهی به زندگی و کارهای برجسته فروید شده است و واکنش دانشمندان و بزرگان جامعه آن روز نسبت به کارهای فروید آمده است. برخی از بزرگان زمان او را مهمترین روانشناس سراسر تاریخ خواندهاند و برخی دیگر او را کلاهبرداری شهوتران و مبتلا به وسواس دانستهاند. و همچنین ماجرای الهام گرفتن فروید از دکتر برویر برای ایجاد روش گفتوگودرمانی نیز بیان میشود.
در متن کتاب، در کنار توضیحات نویسنده قسمتهای مختلفی از کتابها و مقالات فروید نیز آورده شده است. به شکل کلی متن کتاب ساده و قابل فهم است و شاید قسمت سخت کتاب همین متنهایی باشد که از میان کارهای فروید آورده شده است.
برای مخاطب عام، شاید خیلی سخت باشد که شروع به خواندن آثار فروید کند و نتیجه مطلوبی بگیرد. اما این کتاب به شکلی نوشته شده است که هرکسی میتواند آن را مطالعه کند و اطلاعات خوبی از کارهای فروید به دست آورد. البته ناگفته نماند که در همین کتاب هم برخی از نوشتههای فروید شاید برای هر کسی قابل فهم نباشد.
قسمتهایی از متن کتاب درسهای فروید برای زندگی
فروید سرانجام دریافت که وقتی ما بر والدین خویش تفوق مییابیم یا خیال میکنیم که تفوق یافتهایم، خواه با پولدارتر شدن، خلاقتر شدن، موفقتر شدن و حتی با بهتر زندگی کردن یا عمر طولانیتر یافتن، احساس گناه دردآوری به ما دست میدهد که انگار مایه رنجش یا سرافکندگی والدین خویش شدهایم، و نیز میترسیم که مبادا والدینمان به قصد غلبه بر حسادت خویش به ما حملهور شوند. البته فروید گمان میکرد این فرایندها ناخودآگاه روی میدهند. (کتاب درسهای فروید برای زندگی – صفحه ۲۷)
زیگموند فروید با حرصی سیریناپذیر کتاب میخواند و اگرچه خود را در انواع و اقسام کتابهای رنگووارنگ غرق میکرد، در درجه اول شیفته رمانها، نمایشنامهها، مقالهها و شعرهای یوهان ولفگانگ فن گوته بود که بسیاری او را ویلیام شکسپیر آلمان دانستهاند. فروید بهخصوص به زندگینامه خودنوشت گوته علاقه داشت و براساس یکی از خاطرههای خردسالی او به کشف مهمی نائل شد. (کتاب درسهای فروید برای زندگی – صفحه ۵۹)
توصیفهای کتاب مقدس از زندگی خانوادگی و همچنین روایتهای زیاده احساساتی به ما گوشزد میکنند که باید به نزدیکان و عزیزان خویش بیچونوچرا عشق بورزیم. زیگموند فروید که همواره در پژوهشهای خود به واسازی عرصه حیات خانوادگی یعنی افشای مفروضات و تناقضات آن و متزلزل کردنِ معنا یا وحدت ظاهری آن میپرداخت، گمان میکرد اگرچه ما بستگان و خویشاوندان خویش را دوست میداریم، خیلی وقتها ممکن است از ایشان متنفر هم باشیم و بهعلاوه نفرت داشتن از قوموخویش نه نوعی انحراف و نابهنجاری بلکه حالتی عادی و بهنجار است. (کتاب درسهای فروید برای زندگی – صفحه ۶۸)